جمع گرایی
جمع گرایی (به انگليسي: Collectivism) واژه ایست که بر نوع تعامل رفتاری بین افراد، گروه ها و یا اقوام مختلف اطلاق میشود که بر رفتار گروهی و تعامل گروهی استوار میشود. جمعگرایی نقطهٌ مقابل فردگرايي میباشد. جمعگرایی بر جامعه و گروه متمرکز میشود در حالی که فردگرایی بر فرد و خواستههای شخصی او استوار است. جمعگرایی بر اساس همین گروه گرا بودن، خواستار کسب هويت از جمع و رفتار طبق الگوهای از پیش تعیین شدهٌ جمعی است و خود انگاشت هاي گروهی، خودانگاشتهای فردی اعضا را به وجود میآورند. از جمله شاخصههای جوامع جمعگرا مراسم گروهی، رقصهاي دسته جمعی، پدرسالاري و یا پيرسالاري و.. میباشد و به طور کل جوامع جمعگرا خوشنود تر از جوامع فردگرا هستند زیرا بسیاری از اصول زندگی خود را تأیید شده در دسترس دارند و نیازی به فهم و اثبات دوبارهً آنها ندارند. در مقابل جوامع فردگرا، بر اصول فردی و چه بسا منافع فردی اهمیت میدهند و این اهمیت به هویت فردی، باعث میشود فرد بسیار تکمیل شده تر از جوامع جمعگرا بار بیاید. گروهی جمعگرایی را در ارتباط با پدیدههای « همه با هم گرایی » و یا « گروهی گرایی » میدانند و « کل گرایی » این دو نظریه به صورت نوعی انسجام بسیار بالای ساختاری، آن را غیرقابل تفکیک مینماید.
اغلب پنداشته می شود آنچه در یک فرهنگ صادق است برای تک تکِ افرادِ درون آن فرهنگ نیز درست می باشد. به عبارتِ دیگر افراد درونِ یک فرهنگِ فرد گرا همگی فردگرا بوده (فرد محوری) و آنهایی که در فرهنگِ جمع گرا زندگی می کنند همگی جمع گرا هستند (جمع محوری). باید گفت که این دیدگاه همیشه صحیح نیست. تریاندیس و همکارانش (2001) چندین فرهنگ را مطالعه کردند و به این نتیجه رسیدند که تنها حدود % 60 افرادی که در یک فرهنگِ فرد گرا زندگی می کنند فرد محور هستند. در فرهنگ های جمع گرا نیز حدود %60 از افراد جمع محور بودند. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بینِ خصوصیاتِ یک فرهنگ و افراد درون فرهنگِ مزبور رابطه ی کاملا ً مستقیم وجود ندارد.
جمعگرایی سیاسی
روسو در کتاب معروف خود قرارداد اجتماعي مثالی از سیاسیون جمعگرا ارایه داده است که در آن به این امر اشاره میکند که جوامع انسانی براساس یک قرارداد ضمنی بین جامعه و اعضای جامعه سازماندهی میشوند و اصطلاح بیان کننده این قرارداد عباراتی مانند قدرت دولتی، حقوق و مسئولیت شهروندان فردگرا و... میباشد که بر اساس « اراده عمومی » انتخاب میشوند. بیشتر این جملات و اصطلاحات توسط جامعه شناسان و فيلسوفاني مانند ماركس و هگل القا شده است.
با توجه به گفته های مویرا گرانت، فلسفه سیاسی جمعگرایی به هرنوع فلسفهای که در آن نقش گروه (گروه مدرسه، بازی، همکلاسی، نژادی، ملی و...) پر رنگ تر از نقش فردی افراد باشد باز میگردد. با توجه به بريتانيكا « جمعگرایی در قرن بیستم معانی و اصطلاحات مختلفی را به خودگرفت گاهی در جلد سوسياليسم و كمونيسم شد و گاه نیز در جلد فاشيسم فرو رفت. آخرین جنبش جمعگرایی, سوسيال دموكراسي است که به دنبال کاهش بی عدالتی موجود در سرمايه داري بی قید و بند با توسل به مقررات و قوانین دولتی، به اشتراک گیری حقوقی و قوانین مالکیت خصوصی و عمومی میپردازد. در سیستم سوسیالیستی اقتصاد جمعگرایانه، یک بینش برای به حداکثر رساندن منافع جمعی و داراییها را با توسل به حداقل مالکیت خصوصی شخصی و حداکثر برنامه ریزی اقتصادی توسط دولت را عنوان میکند. به هر حال، جمعگرایی سیاسی به صورتی مداوم و جدی توسط دولتها پشتیبانی نمیگردد و شاید اصلا ضرورتی در این کار نباشد.
در این بین یک تفاوت اساسی موجود است که بین تعریف آنارشيست ها از جمعگرایی و اینکه خود را جمعگرا معرفی میکنند برمی گردد. تفاوت اساسی آنارشیستها با کمونیستها در تعریف آنها بر سر جمعگرایی، از اینجا شروع میشود که کمونیستها مالکیت خصوصی را انکار کرده و در پی برچیدن آن پیش رفتهاند ولی آنارشیستها، با اینکه مالکیت خصوصی را مرجه نمیدانند، خواستار غیرمتمرکز اداره کردن داراییهای عمومی هستند که این مخالف اصول كمون هاي کمونیستی است. با این وجود، برخلاف آنارشيست كمونيست آنها از یک سیستم غیرسرمایه داری برای تولید کالا و پرداخت دست مزد، حمایت میکنند.
جمعگرایی در جهان
کشورهای جنوب شرقی آسیا از نظر جمعگرایی امتیاز بسیار بالایی دارند. کشورهای مانند چين، ژاپن، هند و ... از نظر جمعگرایی بالاترین امتیاز را دارند ولی این تمام ماجرا نیست، داستان انسان مدرن از اینجا شروع میشود که این کشورها نیز روز به روز از جمعگرایی سنتی خود فاصله میگیرند و به طرف فردگرایی پیش میروند. تئوری اجتماع انبوه و فرهنگ انبوه یکی از بزرگترین تئوریها در علوم اجتماعی محسوب میشود. تئوری اجتماع انبوه مورد توجه سي رايت ميلز واقع شد اما بسیار قبل از او در قرن نوزدهم كيگارد و الكسي دو توكويل به شکلی نوظهور بدان پرداخته بودند. اجتماع انبوه اجتماعی است که همزمان و در مقیاس بالایی هر دو مبحث فردگرایی و جمع گرایی را دارا میباشد. در قرون وسطي حکومت و کلیسا کنترل چندانی بر روی اجتماعات محلی اعمال نمیکردند، مگر در موارد بحران یا به عنوان مثال موقع بروز جنگ. ظهور فن آوری جدید و قدرت گرفتن دولتها و توسعه تشکیلات حکومتی از یک سو و همچنین افزایش شدید مهاجرت و فراهم آمدن تحرکات اجتماعی در قرن هیجدهم از سوی دیگر را میتوان سرآغازی برای متلاشی شدن اجتماعات محلی به عنوان آژانسهای کنترل و مهار کننده اخلاقی برشمرد.
کم کم با ظهور شهرنشینی مدرن، جهاني شدن جهانی و فن آوری جدید، اجتماعات انسانی کم رنگ شدند و باورهای منسجم گروهی جای خود را به انگاشتهای فردی افراد از محرکهای بیرونی و اجتماعی دادند. افراد دیگر رغبتی به همررنگی با گروه از خود نشان نمیدادند و پیوسته در پی مستقل ماندن از جریانات گروهی و اجباری و چه بسا دولتی و سازمان یافته بودند. شاید بتوان گفت، جا افتادن قوانینی که پس از حکومتهای کمونیستی و شکست آنها رخ داد (در رابطه با حفظ حقوق شهروندی فردگرایانه برای مالکیت خصوصی) به این روند سرعتی دو چندان بخشید و باعث شد که جوامع بشری آن خواب دیرینه برای یک پارچگی کامل را دیگر هیچ گاه نبینند. پسآمد این جریانات اجتماعی و سیاسی نیز منجر به شکل گیری هرچه قدرتمندتر مکاتبی معتدل تر مانند تكثيرگرايي (پلورالیسم) شد که برخلاف مکاتب پیشین که سعی در حذف صورت مسئله انسان و جاه طلبی او داشتند، اینبار دست به تعامل و رعایت حقوق فردی و اجتماعی همه نوع جریان، مکتب، فلسفه، دین، نژاد و هرچیز دیگری زدند. جهانی شدن نیز خود به خود خالق جریانی قدرتمند برای حرکت به سوی یک دهكده جهاني را فراهم آورده است که با پشت سر گذاشتن مرزهای بشری تمام انسانها را به سوی یک فرهنگ خاص سوق میدهد و طبق پیشبینی بسیاری از جامعه شناسان، این جریان ممکن است منجر به فردگرایی هرچه بیشتر گردد.
جمعگرایی اقتصادی
به طور کلی، جمعگرایی در مبحث اقتصاد به این امر توجه دارد که منافع مالکیت باید متوجه گروه باشد تا فرد. مفهوم مرکزی این بحث مربوط است به کمونها که با منافع شخصی دچار تضاد هستند. بسیاری تنها با توجه به مالکیت عمومی و جمعی به این نتیجه رسیدند که باید تولید را در ضمره مسائل عمومی قرار داد و این در حالی بود که حتی دیگر کالاها و خدمات نیز می بایست در این مبحث گنجانیده شوند.
جمعگرایی اقتصادی دارای ارکان سازمان دهندهای مانند دولت نیستند. مثلا، آنارشیست کمونیست ها عقیده به لغو براندازی دولت ها دارند و معتقدند که سازماندهی و تولید کالاها میتواند براساس حمایت عمومی و نظارت عمومی برگزار شود.
دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی
هر کشور و یا تمدني دارای این دوره گذار بوده است و یا خواهد بود. بخصوص در زندگی پر سرعت امروزی این دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی سرعتی همانند نور به خود گرفته است. اما این دوره گذار با سن تقویمی کشورها و یا تمدنها رابطه مستقیمی ندارد، بلکه همان طور که پیشتر نیز گفته شده است، مربوط میشود به دوره شهرنشینی کشورها. کشورهای اروپایی و یا آمريكا سالهاست که این دوره گذار را پشت سرگذاشتهاند و از رهگذر همین گذار تا به حال قوانین بسیاری چه از نظر عرفی و چه از نظر قانونی برای تطابق انسان فردگرای امروزه با جامعه تأیید و تصویب شدهاست.
اما کشورهایی مانند ایران که همکنون درگیر دوره گذار از جمعگرایی به فردگرایی هستند، به علت تازه بودن این امر و همچنین پیشرفته بودن قوانین جمعی و سنتی، دچار چالشهای بسیاری در طی گذار از این مسیر شدهاند. ایرانی جمعگرا در مواجهه با نسلهای جدید که احترامی برای قوانین و عرفهای سنتی قایل نیستند، دچار سرخوردگی عمیقی شده است زیرا خوشبختی دیرینه اش را از دست داده است. این امر امروزه با ظهور مشکلات مالی و معیشتی حاد، انحرافات اخلاقي، سست شدن پایه اعتقادات و... دیگر مشکلات روزمره مردم آمیخته گشته است و جامعهای سرخورده و افسرده را پدید آورده است. مردم به قوانین اجتماعی احترام نمیگذارند، کینهای عمیق بین قوميت ها و همچنین ساکنان شهرها شکل گرفته است، انواع تمردهای اجتماعی و مدنی از قوانین حقوق بشر به صورتی قانونی و آشکار صورت میگیرد و.. همه و همه از مظاهر یکی از وجهههای گذار از جمعگرایی به فردگرایی هستند.
محرم سعيدي